شعر ریاضی
دیروز در درس ریاضی گفت استاد مهر و وفا را ضرب در صلح و صفا کن
مجموغه غم را بنه در یک پرانتز روی لبانت آکلاد خنده وا کن
یک نقطه فراز از نون محنت با نقطه پای محبت آشنا کن
هر نامساوی را مساوی کردن اولی دلتای قلبت را بری از کینه ها کن
منزل مکن در زیر رادیکال دنیا یا خویش را با یک توان زآنجا رها کن
از نقطه ای بر روی مختصات ذهنت خطی برای مهربانی ها جدا کن
منها مکن ما را زخون بی دریغت بردار لطفت را خدایا سوی ما کن